Posts Tagged ‘سعید زندگانی’

هفت پرده؛ از اصولگرا تا بخارا – سعید زندگانی

2010/10/06
جرس: ازین پس در»هفت پرده» رویدادهای مهم فرهنگی و هنری هفته را مرور می کنیم: از درگیری خانه سینما باوزارت ارشاد تا «اصولگرا» فیلم جدید تهمینه میلانی؛ از آخرین حرفهای استاد شجریان تا انصراف علیرضا افتخاری از مهاجرت به فرانسه؛ از «قهوه تلخ» مهران مدیری و «مختارنامه» میرباقری تا بزرگداشت سازنده سر در دانشگاه تهران و مدیر مسئول بخارا.

خانه سینما: منافق، توده ای ، لیبرال!

هنگامی که پروانه ساخت فیلم اصغر فرهادی به علت حرفهائی که او در جشن خانه سینما زده بود لغو شد، محمدحسینی وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد همراه رئیسش در نیویورک بود، اما پس از بازگشت و در یک نشست رسانه ای، سخت به این جشن تاخت و گفت: «آقاي فرهادي در حال حاضر متوجه نامناسب بودن حرف‌هايش شده است اما برخي حركاتي كه ديگران در آن مراسم انجام دادند، به طور مثال مچ‌بندسبز خود را بالا بردند در حاليكه اين حركات بعد از گذشت يك سال و سه ماه از جريان انتخابات و اين كه همه فهميدند جنبش سبز به سلطنت طلب‌ها، كومله‌ و ساير بيگانگان پيوسته است، قابل پذيرش نيست. پيش از اين مي‌گفتيم هنرمندان به خاطر روح لطيفي كه دارند حرف مي‌زنند، اماالان با گذشت زمان اگر كسي بخواهد جنبش مرده را زنده كند و فردي ضد انقلاب (محسن مخملباف) را برگرداند و ما براي او فرش قرمز بيندازيم غير قابل قبول است. فردي كه خواهان برگردندان اوست، از نظر اخلاقي و حرفه‌اي نزول كرده است و اگر كسي خواهان بازگشت او باشد، موضوعي صنفي و سينمايي را مطرح نكرده‌ است.»

محمد مهدی عسگرپور فیلمساز و مدیر عامل خانه سینما حرفهای وزیر را برنتابید و در نامه ای سرگشاده خطاب به او تذکر داد که چقدر کم از مسائل سردرمی آورد: «خداوند را بسیار شاکرم که بعد از گذشت یک سال از مسئولیت‌تان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی غیر از مباحث کلی که گفتن‌شان چندان پیش زمینه و تجربه خاصی لازم ندارد بالاخره سخنی در خصوص مسائل صنفی سینما گفتید و به قاعده «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» عیب و هنرتان را نمایاندید. اینجانب و برخی از اهالی سینما به خوبی می‌دانند جنابعالی چه دوره سختی را در این منصب پشت سر می‌گذارید. سختی نه به لحاظ کار تخصصی فراوان و مثلا تعامل با اهل فرهنگ و هنر که در این زمینه کارنامه یک سال‌تان به وضوح بیانگر ناکامی است؛ بلکه به لحاظ عدم تمایل ورود به مباحث جدی و تخصصی و عدم امکان برای مراقبت از فعالیت معاونینی که افکار عمومی حتی انتصاب آنها را نیز مربوط به شما نمی‌دانند.»

اما فراز اصلی این نامه آنجا بود که مدیر عامل خانه سینما پیشینه وزیر را به چالش کشید: «اگر جنابعالی نه به عنوان وزیر، بلکه به عنوان یک محقق در مورد سینمای بعد از انقلاب اسلامی و سرمایه‌هایش که به مدد پیروزی انقلاب شکل گرفت و کارنامه درخشانی هم از خود باقی گذاشته، تحقیق می‌کردید، به درستی درمی‌یافتید زوایا و برش‌های مهم دیگری وجود دارد که سخت از آنها غفلت کرده‌اید؛ از جمله باید می‌کوشیدید بنیان‌های قدرتمند این سینما را که برخی به دلیل ناکامی‌های حقیقی و حقوقی آنها را شاه‌نشین می‌خوانند شناسایی کرده و با آنها مرتبط شوید و برای تقویت نظامی که معلوم نیست شما یا من کدامیک بیشتر بر تقویت آن کوشا هستیم با آنها تعامل واقعی و غیرخیالی برقرار کنید. در این صورت به یقین در دام خرده‌گیری و بزرگ‌نمایی در جریان برگزاری یک جشن سینمایی نمی‌افتادید. ما در این یک سال گذشته کدام جمله مشفقانه (نمی‌گویم پدرانه که امکانش را از خود سلب کرده‌اید) از شما یا مشاور و معاونان‌تان شنیدیم؟ کدام حرکت شما در جهت تقویت نهاد صنفی بوده؟ به جز حذف افراد حاضر که به گواه مکتوبات و درخواست جلسات سعی در تعامل با شما بودند به چه اندیشیدید؟ مگر امثال ما از کجا آمده بودند؟ مگر شما از کجا آمده‌اید؟ مایلید سوابقمان را حداقل از تاریخ ‌‌١٢/١١/٥٧ تاکنون با هم مقایسه کنیم؟»

این نامه را که طولانی هم هست، باید خواند. اما فکر می کنید جواب وزیر به مدیرعامل خانه سینما چه بود؟ او جواب نداد، اما معاون سینمائیش جواد شمقدری که ایرادهای عسگرپور بیشتر متوجه او بود، جواب داد و منتقدین را «سنگ اندار و منافق و توده ای و لیبرال» خواند: «نامه ای خطاب به وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد که درهتاکی و بی ادبی به یک مسئول انقلابی و مؤمن و متعهد، درطول سالهای پس از انقلاب اسلامی کمتر مشابه آن را سراغ داریم.مگر در سالهای اول انقلاب آن هم درقلم و زبان گروهکی که امروز به عنوان منافقین شناخته می شوند. در این نامه ادبیاتی از توده مسلک های سابق و لیبرال منش های امروز دیده می شود که سعی می کنند خشم و عصبانیت ناشی از عدم موفقیت های سیاسی شان را جبران کنند. هم صدائی و استقبال رسانه‌های بیگانه از این اقدام نیز خود قابل تأمل بود! خدا را شکر در جمهوری اسلامی آن قدر آزادی بیان هست که حتی هتاکان و بی ادبان هم به نامه پراکنی بپردازند.از آنجاکه پاسخ هتاکان در نزد عاقلان خاموشی است در مقام پاسخگویی برنمی آئیم. فقط جهت روشنگری چند مطلب ذکر می شود.»

البته این چند مطلب شامل ده بند است که معاون سینمائی در آنها تا توانسته از کارهای خود تعریف کرده و مجیز وزیر را گفته است. در هر حال، پروانه ادامه ساخت فیلم اصغر فرهادی «جدائی نادر از سیمین» صادر شده و فیلمبرداری آن در تهران ادامه دارد. اما با آنچه از چهاردهمین جشن خانه سینما به بعد برآن رفته است، بعید به نظر می رسد وزارت ارشاد دولت کودتا این نهاد صنفی را راحت به حال خود رها کند.

«پرنسیب» تهمیه میلانی «اصولگرا» شد!

فیلم در حال ساخت تهمینه میلانی که «پرنسیب» نام داشت به «اصولگرا» تغییر نام داد و میلانی اعلام کرد که وزارت ارشاد با این تغییر نام موافقت کرده است. این فیلم، داستان دو آرشیتکت است که از دو دنیای متفاوت می‌آیند و به لحاظ فکری و جهان‌بینی با هم متفاوت هستند. آخرین فیلم این کارگردان «تسویه حساب» نام دارد که سال گذشته و پس از دوسال از ساخت آن توانست اجازه نمایش بگیرد و به تازگی همراه فیلمهای دیگری از ایران در جشنواره انجمن یاری سوئد  به نمایش درآمد. جشنواره یاری متعلق به انجمن خیریه یاری است که  توسط ایرانیان مقیم سوئد از سال‌ها پیش به فعالیت‌های عام‌المنفعه برای کودکان ایرانی مشغول است و 10 سال است یک جشنواره غیررقابتی از فیلم‌های ایرانی را در شهر اپسالا برگزار می‌‌کند. این جشنواره از 24 تا 26 سپتامبر (سه تا پنج مهر ماه) برپا شد.

شجریان همچنان بر سر مواضع خود

افشین صادقی زاده خبرنگار مجله «40چراغ» اول مهر، همزمان با هفتادمین زادروز استاد محمد رضا شجریان به سراغ استاد رفته و گفت و گوی جالبی با او انجام داده که در آخرین شماره این مجله منتشر شده است. شجریان در این گفت و گوی بلند، بازهم از مواضع اصولی خود در یک سال گذشته دفاع می کند: » بخشی از موسیقی به مردم وابسته است و بخش دیگری از آن به هنرمند. اما در این میان ارگان‌هایی هستند که رابطه‌ی میان این دو بخش‌اند. ما سعی می‌کنیم همیشه بهترین‌ها را ارائه دهیم و مردم هم همیشه در انتظار بهترین‌ها هستند، اما در این میان همیشه کسان و جاهایی که واسطه بوده‌اند، کار را خراب کرده‌اند. در آن دوران هم که رادیو و تلویزیون متولی و مبلغ اصلی موسیقی بود، موسیقی‌های سطح پایین و اغلب کاباره‌ای حرف اول را می‌زد. با وجود همه‌ی بزرگانی که در رادیو و تلویزیون بودند و سعی داشتند کارهای خوب ارائه شود، اما در نهایت سیاست این نهاد به سمت موسیقی کاباره‌ای مایل بود. تهیه‌کنندگان این آثار، قدرت اصلی را در دست داشتند و این نوع موسیقی را ترویج می‌کردند. اوضاع آن‌قدر بد و بدتر شد که سال ۱۳۵۵ کار را رها کردم و گفتم دیگر نمی‌خواهم با رادیو و تلویزیون کار کنم. ولی مردم همچنان مشتاق بودند و من همچنان پی کار را داشتم تا این ارتباط بین من و مردم حفظ شود. اما معمولاً در همه‌ی شرایط کسانی در این وسط بوده‌اند تا این ارتباط را خراب و یا کم‌رنگ کنند.

این وضعیت همچنان و تا امروز ادامه دارد. امروز صدا و سیما مدعی بزرگ موسیقی است که هیچ توجهی به موسیقی خوب ندارد. آنها سیاست‌های خود را دنبال می‌کنند و برای‌شان تفاوتی نمی‌کند که چه چیزی پخش کنند. از سوی ارگان‌های دیگر هم اتفاقی نمی‌افتد. همچنان ما هیچ سالن استانداردی برای کنسرت نداریم، سالنی که آکوستیک لازم را داشته باشد و یا حتی به لحاظ ظاهر دارای شأنیت یک کنسرت باشد. امروز هیچ کس از متولیان موسیقی، توجهی به موسیقی ندارد. هنر باید بیاید توی جامعه. باید لحظه به لحظه بین مردم جاری شود. شما وقتی توی زمین کشاورزی‌تان چاه می‌زنید، این چاه هر چقدر هم آب داشته باشد، تا کانال‌کشی درست و حسابی نشود، به درد نمی‌خورد. گیاهی از آن سبز نمی‌شود، گل خوشبویی پرورش نمی‌یابد، گندم‌زار را پر و پیمان نمی‌کند. ما الآن مشکل‌مان آب آن چاه نیست که چاه‌ها آب فراوان دارند، گندم‌زارها و گل‌ها و گیاهان‌مان هم تشنه‌ی استفاده از آن آب هستند؛ مشکل‌مان در کانال‌کشی است که خوب نیست، درست نیست. آب از یک طرف هرز می‌رود و گیاه هم از خشکی و تشنگی می‌سوزد…»

علیرضا افتخاری: می رود یا نمی رود؟

در همین حال، علیرضا افتخاری که پس از در آغوش گرفتن و «دوستت دارم» گفتن به احمدی نژاد، ناچار شده بود در مقابل عکس العمل منفی مردم در چند مصاحبه و نامه سرگشاده اعلام کند که بزودی ایران را به قصد فرانسه ترک خواهد کرد، ناگهان در گفت و گوئی با روزنامه دولتی «وطن امروز» اعلام می کند: «هنر من مال مردم است و هرگز اين گوهر ارزشمند را با چيز ديگری عوض نمی‌كنم. كسانی كه هر روز اخبار كذبی درباره من و خروجم از كشور منتشر می‌كنند يا حسودند يا به اجانب تعلق خاطر دارند. اگر قرار بود وطنم را ترک كنم، چرا در شرايط فعلی اين كار را كنم؟ اكنون به واسطه اين انقلاب، لطف مردم و عنايت خداوند، به چنين جايگاهی رسيده‌ام و هرگز اين توفيق الهی را با چيز ديگری عوض نمی‌كنم»!

به نوشته وطن امروز » افتخاری معتقد است هنرمند هرچه دارد از مردم است و نبايد وقتی به شهرتی رسيد فراموش كند كه از كجا به اينجا رسيده و خاستگاهش كجاست.» او در این مصاحبه نیشی هم به شجریان زده و گفته است: » كسی حق ندارد بگويد اثر من از رسانه ملی پخش نشود. اگر كسی مايل به پخش اثرش نيست، خودش در يكی از شبكه‌های تلويزيون رو در رو به مردم بگويد كه دوست ندارد اثرش را مردم بشنوند.»

لازم به یادآوری است که در انتشار اخبار مربوط به افتخاری از جمله ابراز محبت او به احمدی نژاد و سپس خبر مهاجرتش به فرانسه، این رسانه های نزدیک به دولت و از جمله روزنامه دولتی «ایران» بودند که پیش قدم شدند و رسانه های اصلاح طلب و وابسته به جنبش سبز نقشی نداشتند که او به روال حکومتیان آنها را «حسود و علاقمند به اجانب» خوانده است. با این حساب و اینکه مصاحبه اخیرش را هم «وطن امروز» به مدیر مسئولی مهرداد بذرپاش مدیر عامل دست نشانده احمدی نژاد در «ایران خودرو» منتشر ساخته است، نمی توان چندان روی ماندن و رفتن آواز خوان حساب کرد!

«قهوه تلخ» مهران مدیری برای عزت اله ضرغامی

معلوم می شود که انتشار آزاد و فروش کم نظیر مجموعه تلویزیونی «قهوه تلخ» ساخته مهران مدیری به مذاق عزت اله ضرغامی رئیس سازمان صداوسیمای چمهوری اسلامی خوش نیامده است که در نشست رسانه ای خود در مورد آن می گوید: «این سریال را ما نساخته‌ایم و مورد تائید ما نیست. مجوزانتشار آن هم از سوی وزارت ارشاد صادر شده است.»

«قهوه تلخ» را مهران مدیری در آغاز برای تلویزیون ساخت، اما بر سر بهای آن با صدا و سیما به توافق نرسید. او مجموعه های قبلی خود از جمله سریالهای پربیننده «شبهای برره» و «مرد هزار چهره» را به شرط دریافت درصدی از بهای آگهی های جانبی آن به تلویزیون داد که این توافق در مورد «قهوه تلخ» صورت نگرفت و او مجموعه جدید خود را بصورت لوح فشرده (سی.دی) به معرض فروش گذاشت، کاری که برای اولین بار در تاریخ مجموعه سازی ایران صورت می گرفت.

خبرهای رسیده نشان می دهد که مردم ایران تاکنون از بخشهای آماده شده این مجموعه استقبال فوق العاده ای به عمل آورده و میلیونها نسخه از آنرا خریداری کرده اند. مدیری پیش از شروع اولین بخش «قهوه تلخ» مردم را چند بار به جان خود قسم می دهد که از کپی کردن آن حتی برای خواهر و برادر خویش خودداری کنند و برای حمایت از یک تولید مردمی همه آنرا بخرند. انگاراجابت این درخواست از سوی میلیونها نفر از مردم ایران، رئیس صدا و سیما را چندان خوش نیامده و موجب خشم او شده است تا عدم حمایت خود را از «قهوه تلخ» بطور رسمی اعلام کند. گوئی هرچه «مردمی» باشد، حکومتی ها را خوش نمی آید بویژه که «تلخ» هم باشد!

مختارنامه، تقابل ازلی و ابدی خیر وشر

از جمعه گذشته، پخش گران ترین مجموعه تاریخ تلویزیون ایران «مختارنامه» نیز از شبکه یک سیما آغاز شده است. این مجموعه داستان زندگی و قیام ابوعبید بن ثقفى (مختار) سیاستمداری با درایت، جنگاوری ورزیده و علوی تباری متعصب است. او در زمان حرکت امام حسین به سمت کوفه، به جرم همکاری با مسلم بن عقیل و پناه دادن او در منزل خویش، توسط عبیدالله ابن زیاد زندانی می شود و در روز عاشورا به دلیل زندانی بودن نمی‌تواند امام و یاران او را همراهی کند اما پس از آزادی با متحد کردن شیعیان علیه حکومت یزید قیام می‌کند و با شعار یالثارات الحسین به خونخواهی شهدای کربلا برخاسته و قاتلان آنها را از دم تیغ می‌گذراند و در کوفه یک حکومت شیعی انقلابی تشکیل می‌دهد.

مجموعه مختار نامه که ساخت آن نزدیک به ده سال طول کشیده، در چهل قسمت نشان داده می شود، بیش از بیست میلیاردتومان هزینه برده است و سازنده آن داوود میرباقری است که قبل از این مجموعه های «امام علی» و «معصومیت از دست رفته» را از او دیده ایم و بعد از «مختارنامه» هم آماده ساختن مجموعه تاریخی/دینی «سلمان فارسی» می شود. خود میر باقری در مورد «مختارنامه» گفته است که این مجموعه به بیست فیلم سینمائی می ارزد و منظورش این بوده که بیست میلیارد تومان برای ساختن آن هزینه چندان بالائی نیست.

محمد بیرانوند که با همکاری حسن میرباقری فیلم نامه «مختارنامه» را نوشته است، در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» گفته است «قرار بود با حماسه شیعی- ایرانی به جنگ جومونگ وگلادیاتور برویم، ناخوادآگاه یاد هشت سال جنگ تحمیلی با دستان خالی در برابر همه تکنولوژی غرب می‌افتم. بیایید از دم دست ترین و ساده‌ترین آنها شروع کنیم: سیاهی لشگر هالیوود حرفه‌ای این کار است. سیاهی لشگر مختار اما کارگری است که نه سکوت در صحنه را می‌داند، نه به ارزش کاری که می‌کند واقف است. باید چند سال اور ا نشاند و فلسفه هنر و تاثیر آنرا برایش مرور کرد… بااینهمه مجموعه عرصه تقابل ازلی و ابدی خیر و شر است، کتاب نمایش ایرانی است؛ کتابی سرشار از منویات انسانی در برابر حماسه‌ای الهی به بهانه قیام امام حسین(ع) که لحظاتی از حرص و طمع و حسد و بخل امثال خولی و حرمله را در برابر آزادگی و وارستگی جبهه اولیا به تصویر می‌کشد.»

پاسداشت سازنده سردر دانشگاه تهران

کمترکسی شاید بداند که سردر دانشگاه تهران را چه کسی ساخته است؟ او کورش فرزامی یکی از معماران پیشکسوت ایران است که یازده مهر پاسداشتی برای او در تالار بتهون خانه هنرمندان تهران برگزار شد. ایرج کلانتری، معمار و از دوستان فرزامی در بخشی از این مراسم گفت:متاسفانه شاهد هستیم آثاری که از بزرگان معماری باقی مانده و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، بشدت در حال تخریب است. کامبیز آرامی، معمار و از دیگر دوستان فرزامی نیزگفت: همه ما حداقل یکی از آثار او را که سردر دانشگاه تهران است، می شناسیم.

فرزامی در خانواده‌ای فرهنگی و اهل هنر متولد شد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان البرز پی گرفت. او با نقاشی، عکاسی، روزنامه دیواری و به راه انداختن جنگ شعر به چهره شناخته شده‌ای در دبیرستان البرز بدل شد. نوع نگاهی که ناشی از معماری و عکاسی بود، فرزامی را به یکی از بهترین دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا تبدیل کرد. طرح پیشنهادی او برای سردر دانشگاه تهران در سال 1343 یعنی کمی بعد از فارغ التحصیلی‌اش انتخاب و در سال 1346 عملی شد. نمایش مفهومی معماری قدیم با مصالح نوین از ویژگیهای این کار است که بدون پیرایه ساخته شد و همین نشانی از معماری نوین به حساب می آید.

این معمار به بخشهای دیگر زندگی فرزامی اشاره کرد: «او در سال 1346 به همراه همسر و تعدادی از دوستانش «مهندسان مشاور» را تاسیس و تا سال 1366 به مدت 20 سال کار حرفه‌ای در آنجا انجام داد. از آثار او می‌توان به کاخ ولیعهد بحرین، غرفه فرانسه در نمایشگاه بین المللی تهران در سال 1969، غرفه ایران در نمایشگاه بازارهای ژاپن در سال 1970، مرکز رادیو و تلویزیون سنندج، مهاباد  و کرمانشاه و..اشاره کرد. فرزامی پس از مهاجرت از ایران در سال 1370 در یک مسابقه معماری در آمریکا شرکت کرد و توانست رتبه نخست را از آن خود کند.

آرامی اما درباره وضعیت فعلی معماری گفت: متاسفانه در شرایط فعلی شاهد نزول کیفی معماری در سطحی گسترده هستیم. ارزان سازی یک هدف است اما به بهانه آن نباید کار را بدست نابلدها بسپاریم. باید سعی کنیم فرصتی که در بازسازی بم از دست رفت، باردیگر از بین نرود. قرار است روز 5 دی که مصادف با زلزله بم است و به عنوان روز ایمن سازی  ثبت شده از تقویم پاک شود . متاسفم چون وجود این روز می تواند نسبت به نحوه  ساخت و سازها هشداری باشد.»

» شب بخارا» در دانشگاه کالیفرنیا

علی دهباشی به هر زحمت و مرارتی بود، انتشار مجله های «کلک» و «بخارا» را به بیست سالگی کشاند و بهمین مناسبت قرار است هیجده مهر ماه مراسمی در دانشگاه کالیفرنیا (یو.سی.ال. ا) برگزار شود و از زحمات او قدردانی به عمل آید. دهباشی در آغاز «کلک» را منتشر ساخت که پس از واگذاری آن به مدیر مسئولش، خود مجوز انتشار «بخارا» را کسب کرد و به عنوان سردبیر از شهریور سال 1377 تاکنون انتشار آنرا در 70 شماره پی گرفته است. «شب بخارا» یکشنبه 10 اکتبر مصادف با 18 مهر ماه از ساعت 15 تا 17 به وقت محلی در دانشگاه یو سی ال ای برگزار می‌شود و مسئول برگزاری آن نیز «کرسی آموزگار» در این دانشگاه است.در این مراسم علی دهباشی و محمود عنایت از روزنامه نگاران پیشکسوت سخنرانی خواهند کرد و سپس فیلم مستندی درباره مجله «بخارا» پخش خواهد شد.برنامه های این مراسم به زبان فارسی پخش می شود.

سوریان مدالش را به ملت ایران تقدیم کرد نه احمدی نژاد!

2010/09/11

جرس : حمید سوریان برای پنجمین بار قهرمان کشتی فرنگی جهان در وزن 55 کیلوگرم شد، اما این بار مدالش را به ملت ایران هدیه کرد؛ برخلاف سال گذشته که در گیرودار وقایع پس از انتخابات، قهرمان محجوب جهان را بردند پیش احمدی نژاد و او را ناچار کردند مدالش را به رئیس جمهوری برآمده از صندوقها پیش کش کند و بگوید که احمدی نژاد «قهرمان هسته ای» وسزاوارتر از او برای دریافت این مدال است!

این کارچنان ساختگی بود که انعکاس آن در رسانه های تحت کنترل داخلی نیز خبر ساز شد. اما سوریان به جبران کاری که یکسال پیش انجام داد و مردم ایران را خوش نیامد، وقتی چند روز پیش درجام جهانی کشتی در مسکو توانست حریف صاحب نام خود از کره جنوبی را در کشتی نهائی با برتری شکست دهد و به پنجمین مدال طلای جهانی در وزن خود دست پیدا کند، در گفت و گوئی به «خبرآنلاین» گفت: «مدال برای همه مردم عزیز کشورم است.من این مدال را تقدیم می کنم به مردمی که دعای خیرشان تنها دلیل موفقیت من بوده.»

سوریان قربانی سوء مدیریت ها در المپیک

سوریان حالا یک مدال طلای المپیک می خواهد تا رکورد دیرینه عبداله موحد را بشکند و پرافتخارترین کشتی گیر ایران لقب بگیرد. در المپیک 2008 پکن، اردوی ورزشکاران ایرانی بر اثر سوء مدیریت ها چنان آشفته بود که او نتوانست به حق خود برسد و حالا چشم براه المپیک 2012 لندن است تا آن شکست را جبران کند: «اگر طلای المپیک پکن را می گرفتم حالا پرافتخار ترین کشتی گیر بودم. آن زمان ما در اردوهایمان مشکلات زیادی داشتیم… آنجا یکسری اتفاقاتی رخ داد که نمی توانستیم تمرکز داشته باشیم. شاید اگر آنجا شرایط شکل دیگری بود ، این قدر ناباورانه مدال المپیک را که باارزش تر از هر مدال دیگری است از دست نمی دادم. مدالی که خیلی برای رسیدن به آن زحمت کشیده بودم. هنوز هم هر وقت یاد المپیک می افتم ناراحت می شوم. بعد از آن اتفاق تا مدت ها در شوک بودم.»

اما سوء مدیریت ها در ورزش ایران ودر دولت احمدی نژاد تمامی ندارد. در همین جام جهانی کشتی در مسکو، تیم ایران با وجود کسب دو مدال طلا در سایه دلاوریهای سوریان در 55 کیلو و امیرعلی اکبری در 96 کیلوگرم که او هم بلافاصله بعد از مسابقه اعلام کرد مدالش را به مادرش تقدیم می کند، تنها کرسی خود در هیئت رئیسه فدراسیون جهانی کشتی (فیلا) را از دست داد. این کرسی با وجود دکتر محمد توکل کشتی گیرسالهای دور تیم ملی ایران که در کنار حرفه پزشکی همچنان به امور کشتی نیز می پرداخت، نزدیک به سه دهه در اختیار ایران بود که امسال در کنگره «فیلا» نتوانست رای بیاورد و این کرسی حساس برای مدال آورترین رشته ورزشی ایران از دست رفت؛ در حالیکه کارشناسان معتقدند اگربه جای دکتر توکل سالخورده این بار علیرضا دبیر قهرمان تحصیل کرده المپیک و جهان معرفی می شد، به احتمال بسیار به عضویت هیئت رئیسه فیلا در می آمد. اما مشکل اینجاست که دبیربا دولت احمدی نژاد سازگار نیست و در دوره قبل بعنوان یک نامزد مستقل اصلاح طلب به عضویت شورای شهر تهران در آمده است.

قهرمان ایرانی در تیم ملی جمهوری آذربایجان؟

ماجرای دیگر در مسابقات جهانی امسال، پیوستن یکی از اعضای تیم ملی کشتی فرنگی ایران به تیم ملی جمهوری آذربایجان بود. سامان طهماسبی دارنده دو مدال برنز قهرمانی جهان و یک طلای آسیائی در 84 کیلوگرم، در مسابقات جهانی مسکو با دوبنده جمهوری آذربایجان به روی تشک رفت. او اهل سنندج است و اولين کشتی گیری که در این وزن موفق به کسب مدال جهانی برای کشتی فرنگی ايران شده و همچنین اولين قهرمان ملی و دارنده مدال جهانی از ایران که برای کشور ديگری در مسابقات بین المللی حضور پیدا می کند، چرا؟ برای اینکه بیکار است و همواره از وضع بد مالی خود شکایت داشته و حتی این شکایت را نزد احمدی نژاد نیز برده اما کار به جائی نبرده است!

طهماسبی وقتی در رقابت های قهرمانی کشور جمهوری آذربايجان به قهرمانی رسيد، با تکذيب تغيير تابعيت خود به خبرگزاری ايسنا گفت: «به عنوان يک قهرمان ملی خواسته زيادی ندارم. تنها از رئيس‌جمهور و مسئولين می‌خواهم يک شغلی برايم فراهم کنند و مشکل مسکنم را حل کنند. درخواست من معقولانه است و می‌خواهم باز هم برای ايران افتخارآفرين شوم.» اما وقتی کسی به حرفش گوش نداد و مسئولین کشتی جمهوری آذربایجان پیشنهاد مالی خوبی به او دادند، رفت و زیر پرچم آن کشور در جام جهانی شرکت کرد!

اما سوال برانگیز تر از حضور قهرمان ایرانی در تیم ملی یک کشور دیگر، پاسخ رئیس فدراسیون کشتی ایران به سوال در این مورد است. یزدانی خرم که از بازار و طیف موتلفه ابتدا به ریاست فدراسیون والیبال و سپس فدراسیون کشتی رسیده و ظاهرا یکی از موفق ترین مسئولین ورزشی کشور در سالهای اخیر هم به شمار می رود، در پاسخ به سوال خبرنگار «ایسنا» که «فكر مي‌كنيد درست است كه طهماسبي كه 10 سال در ايران و با پول بيت‌المال به اين مقام رسيده است حالا در يك كشور ديگر افتخارآفريني كند و پرچمي غير از پرچم ايران را بالا ببرد؟» جواب می دهد: «خيلي به اين مسايل ريز نشويد. طهماسبي رفته كه پول بگيرد و در ايران خرج كند. اين انتقال تكنولوژي است. مثل اين است كه دكتر و مهندس به خارج مي‌فرستيم كه تحصيل كنند و بعد به ايران برگردند. در رشته فوتبال هم مثل اين داشتيم، مگر فوتباليست‌هايي كه با پول ايران تربيت شده بودند در باشگاه‌هاي خارجي بازي نكردند؟» وقتی خبرنگار توضیح می دهد که بحث تیم ملی با تیمهای باشگاهی فرق می کند، رئیس فدراسیون می گوید: «اين صحبت‌ها مال قديم است. حالا عصر كامپيوتر است»!

علی کریمی ماند، سردارآجرلو استعفا داد، رئیس باشگاه هم رفت!

2010/09/04

جرس : «فارس نیوز» هر چه خواست علیه او نوشت؛ سردار مصطفی آجرلو در همه شبکه های خبری علیه او و در مورد روزه خواریش صحبت کرد؛ مصاحبه خود او را نگذاشتند ازبرنامه «نود» پخش شود؛ مالک استیل آذین بخاطر او از فوتبال کناره گرفت؛ اما در مقابل همه اینها، حمایت مردمی از «جادوگرسبز» فوتبال ایران، موجب شد که علی کریمی با پرداخت جریمه و دو جلسه محرومیت همچنان برای تیمش توپ بزند و سردار آجرلو که گفته بود برای کار دیگری جز فوتبال به این میدان آمده است، استعفای خود را بنویسد و از این تیم برود تا در جائی دیگر مشغول شود!

ماجرا بازهم از «فارس نیوز» شروع شد که بالاخره پس از نوار سبز بستن کریمی در بازی سال گذشته مقابل تیم ملی کره جنوبی، فرصت عقده گشائی علیه او را پیدا کرد و ماجرای کنار زمین تمرین تیم استیل آذین را در یکی از روزهای داغ اول ماه رمضان با آب و تاب گزارش داد: «علی کريمی بعد از روزه خواری در پيش از تمرين با نصيحت مسئولان استيل آذين مواجه شد و بعد از صحبت‌های آنان بار ديگر به کار خود ادامه داد. بازيکن ۷۰۰ ميليونی استيل آذين پيش از اين نيز در جريان مسابقات مقدماتی جام جهانی با بستن دستبند سبز به دست خود حاشيه ساز شده بود…علی کريمی که اکنون از تيم ملی هم اخراج شده، به عنوان بازيکنی نظم‌‌گريز و با اخلاقی تند و خودمحور مشهور است. او بارها عليه مديران و بزرگان فوتبال ايران موضع‌گيری های نادرستی گرفته است.»

همه به فرمان «فارس نیوز» علیه کریمی

پس از این خبر، سردارمصطفی آجرلو سرپرست و مدیرعامل تیم استیل آذین وارد ماجرا شد و ضمن اعلام این مطلب که او سردار سپاه است و فقط برای فوتبال اینجا نیامده، دستور اخراج علی کریمی را از تیم صادر کرد و در گفت و گوهای متعدد از طریق صدا و سیما که به فرمان «فارس نیوز» همه علیه کریمی موضع گرفته بودند، این ستاره فوتبال آسیا را روزه خوار و بداخلاق معرفی کرد. اما کریمی معتقد بود که اینهمه را بخاطر گفت و گوی رسانه ای علیه مدیریت سردار متحمل می شود. او ضمن اعلام این مطلب که مسلمانی معتقد است، در مورد روزه خواریش هم گفت: » تقصیر من چیست که در ماه رمضان و گرمای طاقت فرسا تمرین تیم را ساعت پنج بعد از ظهر برگزار می کنند؟»

اخراج کریمی موجی از اعتراضات مردمی و رسانه ای را در داخل و خارج کشور در پی داشت. حتی علی دائی مربی و هم تیمی سابق کریمی که معروف است هیچگاه دوستی نزدیکی با او نداشته، این بار به دفاع از وی پرداخت و در گفت و گوئی با برنامه «نود» اعلام کرد که در هیچ جای دنیا با ستارگانشان چنین رفتار نمی کنند. او گفت: «کریمی بارها در میدانهای ملی با درخشش و زدن گلهای متعدد دل مردم ایران را شاد کرده است، اینک سزاوار نیست با او چنین رفتار شود»!

پس از اینهمه بود که شایع شد حسین هدایتی مالک باشگاه استیل آذین خود را از این تیم کنار می کشد. اعلام کناره گیری این سرمایه دار دوستدار ورزش که قبلا نتوانسته بود در باشگاه پرسپولیس بماند و نقش ایفا کند، مقدمات کنار رفتن سردار آجرلو از پست مدیرعاملی استیل آذین بود که ناچارشد استعفای خود را تقدیم هیئت مدیره کند که در آن به کوتاهی نوشته بود: «بدینوسیله اینجانب کناره گیری خود از سمت مدیرعاملی باشگاه استیل آذین را اعلام می نمایم. امید است خداوند متعال عاقبت همگان را ختم بخیر کند.»

جلوگیری از پخش مصاحبه کریمی در «نود»

قبل از آن علی کریمی در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرده بود که بابت کاری که کرده از هیچ کس عذرخواهی نمی کند و فقط به خاطر هدایتی به تیم باز می گردد. این گفت و گو را که در طول روز از برنامه اخبار ورزشی پخش شده بود، قرار بود که در برنامه هشتم شهریور ماه «نود» نیز پخش کنند. اما بعدا اعلام شد که به خواست یکی از مدیران پیشین صدا و سیما از پخش آن ممانعت کردند که همین امر موجب خشم عادل فردوسی پور مجری سرشناس این برنامه شد تا جائی که بطور آشکار نظر خود را در پایان برنامه اعلام کرد و آرزو نمود که از این پس بتواند برنامه ای «صریح» با مردم داشته باشد!

کریمی به تیم بازگشت و بازی کرد. سردار آجرلو هم که استعفایش از سوی هدایتی پذیرفته شده بود، جای خود را به امیر مهریزی داد که قبلا هم مدیر عامل باشگاه بود. اما این پایان ماجرا نبود. حکومتی ها که این بار تیرشان به سنگ خورده بود، دست به کارهای دیگر زدند. عکسهای خصوصی و خانوادگی کریمی را در چند سایت نزدیک به دولت منتشر کردند و از تمرین تیم استیل آذین با حضور وی در زمین ورزشی شهید دستگردی جلوگیری کردند که البته بهانه آن عدم پرداخت اجاره زمین بود. اینجا بود که دیگر صدای مالک باشگاه در آمد و در نامه سرگشاده ای اعلام کرد که از فعالیت در زمینه ورزش پشیمان شده است. این نامه کوتاه نشان می دهد حال و روز ورزش و فوتبالمان هم بهتر از حال و روز امور دیگر مملکتی نیست و تهمت، تهدید، افترا و فشارهمه جا حضور دارند  تا نگذارند کاری به سامان پیش برود!

هزینه کردن در فوتبال، آب در هاون کوبیدن است

مالک و رئیس هیئت مدیره باشگاه ورزشی استیل آذین در نامه خود آورده است:

«اینجانب حسین هدایتی دولابی متولد روز عاشورای حسینی و خدمتگزار ایران اسلامی سال‌هاست افتخار نوکری اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را داشته و خدمتگزار خادمین آن هستم. از آنجا که احساس می کنم حلال خدا هم حساب دارد و اینکه در بخش‌های مختلف کشور اسلامی در تولید و صنعت و تجارت نیز می توان به ایران اسلامی خدمت کرد از اینکه توفیق خدمتگزاری آن هم چند صباحی در ورزش کشور را به ویژه فوتبال، رشته مورد علاقه مردم عزیز کشور را داشته‌ام، خدا را شاکرم. اما امروز احساس می کنم هزینه کردن در فوتبال، آب در هاون کوبیدن است احساس می کنم بعضی از دوستان قصد دارند مرا در مقابل مردم مسلمان و متدین ایران اسلامی قرار داده و عرصه را برای بنده در فوتبال تنگ کنند به طوریکه ادامه حیات فوتبالی برایم سخت و دشوار شده است. ما هر چه داریم از دین مبین اسلام می باشد و به همین دلیل نمی خواهم به خاطر فوتبال، عاقبت به خیری و خدمتگزاری به دین مبین اسلام و کشور عزیز ایران را از دست بدهم.

حسین هدایتی در بخش دیگری از این نامه با بیان اینکه اداره باشگاه استیل آذین را به هیئت مدیره متدین و انقلابی این باشگاه واگذار می کند، آورده است: «همانطور که هزینه‌ها را تا به امروز شخصا پرداخت کرده‌ام تا پایان فصل جاری نیز آنها را تقبل و پرداخت خواهم کرد. از این پس هیئت مدیره محترم از میان خود با انتخاب فردی به عنوان رئیس هیئت مدیره می توند سکاندار این باشگاه مردمی باشد. در ضمن برای سال 91-90 یعنی فصل آینده نیز انشاءالله به شرط حیات با افتخار بخش قابل توجهی از هزینه های باشگاه را عهده دار خواهم بود الباقی نیز انشاءالله با کسب درآمد از محل اسپانسر، حق پخش و تبلیغات از فدراسیون محترم فوتبال جمهوری اسلامی ایران تامین خواهد شد. امیدوارم با سعی و تلاش شما دوستان عزیز و بازیکنان متدین و متعهد و کادر فنی و ستاد باشگاه، با پشتکار و همت مضاعف شاهد موفقیت و سربلندیتان باشم.»

افطار شاعرانه رهبر: آیا شعر زمینه آشتی می شود؟

2010/08/28
جرس: شب چهارشنبه گذشته و دیدار تعدادی از شاعران معاصر با رهبر جمهوری اسلامی در شب میلاد امام حسن مجتبی (ع)  نشان داد که شاعران کشور در حال حاضر بر سه نوعند: اول آنهائی که از اول کاری با رهبری و دولت و دستگاههای دولتی نداشتند و با کمک کتاب و مجله و شب شعر و انجمن ادبی و غیره شعرشان را برای مردم می خواندند و سله ای هم برایش نمی گرفتند. دوم گروهی که روزگاری شاعران خودی شناخته می شدند اما وقتی احمدی نژاد آمد «نخودی» شدند و به شب شعر رهبر و برنامه های ادبی صدا و سیما نرفتند یا راهشان ندادند و گروه سوم، مانند همین هائی که هفته گذشته به میهمانی افطار رهبر رفتند و برایش شعر خواندند و فعلا هم دور دور آنهاست.
در این دیدار شاعران با رهبر حرف زدند، کتابهایشان را هدیه دادند، با او افطار خوردند و پشت سرش به نماز قامت بستند و سپس سی تن از آنان فرصت یافتند برایش شعر بخوانند و در پایان پای صحبت هایش بنشینند تا آقای خامنه ای با اشاره به «حرکت کاملاً رو به رشد و در حال کمال دوره جدید شعر در ایران»، خاطرنشان کند که شعر امروز در کشور ما از لحاظ زبان و تخیل، قوی و دارای نگاه روشن به مرزهای دور، و دقت ریزبین در امور جاری زندگی است. به همین دلیل سبک جدیدی از لحاظ زبان، مضمون و محتوا در حال ظهور و بروز است که در آینده ابعاد آن بهتر شناخته خواهد شد»! رهبری توصیه های دیگری نیز به شعرا کرد از جمله اینکه «در بیان مسائل دل و عواطف حدود را نگه دارند و حالت عفاف و حجاب را در شعر حفظ کنند…وجود دغدغه در شعر برخی جوانان مقدس است اما باید با تقویت مبانی فکری و معرفتی این حیرت و اضطراب را از بین برد.»   در این دیدار علاوه بر ملک الشعراهای رهبری: غلامعلی حداد عادل، علیرضا قزوه، علی معلم دامغانی و میرشکاک، محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر نیز «با اصرار» به عنوان آخرین فرد، شعری در وصف ایران خواند. وی برای مراعات زمان، بخش‌هایی از شعر خود را کوتاه کرد اما گفت که در این شعر نام همه استان‌های کشور ذکر شده است. شعر خوانی رییس دفتر رهبر انقلاب که تمام شد، رهبری به او گفت: استان کهکیلویه و بویر احمد نبود! در میان خنده جمع، محمدی گلپایگانی با لبخند گفت: بله فراموش کردم!   علی موسوی گرمارودی هم بود که دیماه گذشته دردومین نشست ماهانه «دیدار ماه» هنگام شعر خوانی خانم دکتر فاطمه راکعی شاعر اصلاح طلب و رئیس خانه شعر ایران، جلسه را ترک کرده و مورد تشویق «کیهان» قرار گرفته بود. در آن نشست راکعی شعری از نگاه خود در مورد «فتنه» پس از انتخابات خواند که گرمارودی را خوش نیامد و جلسه را ترک گفت. اما شاعران نام آشنائی چون مشفق کاشانی، حمید سبزواری، عبدالجبار کاکائی، محمدعلی بهمنی و ساعد باقری هم بودند که نشستند و شعر راکعی را گوش دادند و بهمین جهت همراه سهیل محمودی و علیرضا طبائی و چند شاعر دیگر از گروه دوم، امسال به مهمانی افطار رهبری دعوت نشدند.   از این طرف که منم راه کاروان باز است!   اما از گروه دومی ها، شاعری در مهمانی امسال حضور داشت که حرفهایش در حضور رهبری و گفت و گوی رسانه ایش پس از آن، موجب شگفتی شد و این امر را برای بسیاری مشتبه کرد که شاید رهبر می خواهد از این جلسه استفاده کرده و به نوعی دل بقیه شعرا را هم به دست آورد و زمینه آشتی خود را با جدا شدگان پس از انتخابات فراهم سازد. این شاعر کسی نبود جز افشین علاء که در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان کار می کند. اوقبل از قرائت غزل خود خطاب به رهبری گفت: «با وجودی که برخی علاقه دارند دوری از شما و نیامدن به این جلسه را به نوعی دوری از نظام عنوان کنند اما اینطور نیست و بسیاری از شاعران بزرگ کشور هر جا که باشند رابطه و علاقه خود را با شما حفظ کرده و می‌کنند و خوب می‌دانند، منش شما به گونه‌ای است که شاعران و هنرمندان را از دامان خود دور نمی‌کنید.» آقای خامنه ای هم با تایید سخنان این شاعر و خواندن این مصرع که «از این طرف که منم راه کاروان باز است» گفت: «دقیقا همین طور است» و بعد در پاسخ به ادامه سخنان این شاعر مبنی بر اینکه «دوری برخی شاعران از این مجالس را به معنی بی‌مهری قلمداد نکنید»،  جواب داد: «این همان دوری و دوستی است».   به گزارش «خبرآنلاین»، شاعر در ادامه گله هایش این نکته را هم اضافه کرد که «انشاء الله آنها که می‌خواهند برخی از شاعران نباشند، نباشند!» این خبرگزاری و روزنامه «خبر» پس از مهمانی افطار رهبری، گفت و گوی مفصلی هم با افشین علاء انجام دادند.اینکه از میان آن سی شاعر، علاء برای این گفت وگو انتخاب شد؛ اهمیت بیش از حد دادن به او وسخنانش؛ طول و تفصیل این گفت و گو که شاعر بتواند همه حرفها را بزند؛ و اینکه آگاهان می گویند این خبرگزاری و روزنامه به محفل «لاریجانیها» بسیار نزدیک است که این روزها در فرصتهای مناسب به انتقاد از احمدی نژاد و دولت او بر می خیزند؛ همه و همه نشان از این دارد که اتفاقات آن افطاری چندان هم «اتفاقات» نبوده است!   خاتمی پشتوانه اصحاب فرهنگ   افشین اعلاء در این گفت وگو حرفهای بسیاری زده است که آنرا جداگانه می خوانید، اما چند روز پس از آنکه وزارت ارشاد به رسانه ها بخشنامه می کند که از نوشتن مطلب در مورد موسوی و کروبی و خاتمی خودداری کنند، سخن گفتن از رئیس جمهوری پیشین کشورمان با این لحن بسیار دور از انتظار می نماید: «این شاعر آیینی با اشاره به دیداری که چندی پیش شاعران جوان کشور با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدخاتمی به عنوان یکی از پشتوانه‌های اصحاب فرهنگ و حجت الاسلام سید حسن خمینی داشتند، درباره این دیدار و پیامدهای آن اینگونه می‌گوید: آن دیدار، جلسه‌ای معنوی و مفید بود اما پس از آن زمزمه‌هایی شنیده می‌شد که اینها می‌خواهند یک هم‌آوردی با دیدار رهبری داشته باشند…جریانی در حال حاضر تصمیم گرفته نظام را از بسیاری از سرمایه‌هایش به بهانه‌های واهی محروم کند و اگر می‌بینید که خواص و هنرمندان و اهل قلم در وقایع اخیر جزو منتقدین و معترضین قرار گرفتند بخاطر مشکوک بودن نسبت به این پدیده است. برخی در صدد ایجاد مرزبندی‌های بی‌جهت میان هنرمندان انقلاب هستند. این طور نیست که تبلیغ شود منتقدین و معترضین با نظام و رهبری مشکل دارند. خیلی‌ها متاسفانه خودشان را پشت رهبری مخفی کردند برای اینکه نمی‌توانند هم آورد منتقدین به خودشان باشند. چرا که منتقدین آنها هم پشتوانه دینی و هم پشتوانه انقلابی و هم پشتوانه فکری عمیقی دارند و هنرمندان برجسته‌ای در میان آنها هستند و حتی روحانیون زیادی  در بین آنها وجود دارد.»   یاران صدیق در میان منتقدین پیدا می شوند!   علاء «جهالت و دنیاپرستی» را دلیل و هدف افرادی می‌داند که برای ایجاد فاصله میان برخی هنرمندان با رهبری و ایجاد مرزبندی بین ایشان تلاش می‌کنند و تصریح کرد: «متاسفانه افرادی هستند که قدرت سیاسی آنقدر برایشان اهمیت دارد که متوجه نیستند دارند چه چیزهایی را قربانی می‌کنند. همیشه کشمکش‌های جناحی و سیاسی در کشور ما بوده اما همیشه نیروهای نظام در کنار یکدیگر حفظ شده‌اند و با هم پیش رفتند، اما در حال حاضر اتفاقات تلخی در حال رخ دادن است. اینها متوجه نیستند که گزند این اتفاقات شامل حال همه می‌شود مخصوصا اینکه بخواهند اطراف رهبری را از کسانی که منتقد و معترض هستند، خالی کنند که این خدمت به رهبری نیست کما اینکه من هنوز معتقدم  برخی از  بهترین دوستان و دلسوزان و یاران صدیق رهبری الان در میان منتقدین پیدا می‌شوند.   وی به رسانه ملی و برنامه‌های سیاسی آن نیز اشاره کرد و گفت: تربیون‌ها فقط در اختیار یک جناح خاص است و شب و روز یک مجری جوان در تلویزیون هر چه دلش می‌خواهد نسبت به بزرگان این نظام و کشور می‌گوید و مهمان‌هایی به عنوان مناظره دعوت می‌شوند که همه موید یکدیگر هستند و به شخص غایب دشنام می‌دهند بدون اینکه فرصتی برای آن طرف فراهم شود که از خودش دفاع کند.»

کودتای علمی در دانشگاهها؛ اراده ای فراتر از حکم وزیر علوم

2010/08/27

جرس : دونماینده اصلاح طلب زنجان در مجلس در بیانیه ای فاش کرده اند که اراده ای فراتر از تصمیم وزیر علوم دولت احمدی نژاد در برکناری پروفسور یوسف ثبوتی از ریاست دانشگاه تحصیلات تکمیلی در علوم پایه زنجان، دخالت داشته است؛ ادعائی که بیانیه مهدی کروبی درنکوهش این برکناری نیز آنرا تائید می کند و نشان می دهد که این برکناری برخلاف ادعای مسئولین وزارت علوم، یک موضوع عادی اداری و کارشناسی شده نبوده و بعد سیاسی هم داشته است.

پروفسور ثبوتی خردادماه گذشته و در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در یک گفت و گوی رسانه ای اعلام کرده بود که به «مهدی کروبی» رای خواهد داد و همین ابراز نظر، با توجه به محبوبیت بسیار او در میان مردم استان زنجان، موجب شد که کروبی در این استان بتواند به آرای زیادی دست پیدا کند. در حالیکه بسیاری از اساتید دانشگاهها و چهره های فرهنگی و هنری استان اعلام کرده بودند که رای آنان «میرحسین موسوی» است.

کروبی در بیانیه خود در مورد برکناری دکتر ثبوتی که به نقل از «سحام نیوز» در جرس نیز منتشر شد، ضمن ابراز آشنائی با این «شخصیت برجسته علمی و فضائل اخلاقی ایشان»، می نویسد: «علی‌رغم اعمال فشار از طرف نهادهای خاص و ایجاد جو امنیتی و بستن راه‌های منتهی به ‌دانشگاه و جلوگیری از ورود مردم و دانشگاهیان به‌دانشگاه، چندین‌بار برگزاری مراسم معارفه رئیس جدید این دانشگاه معتبر کشور به‌علت اعتراضات شدید مردمی و دانشجویی لغو و به‌زمان دیگری موکول شده است و در نهایت با کنترل و اداره دانشگاه توسط نیروهای خارج از دانشگاه، عده‌ای از مقامات استان همراه با تعدادی نیروی محافظ و … وارد سالن آمفی‌تئاتر شده و در غیاب پروفسور ثبوتی، دانشجویان، اساتید و کارکنان این دانشگاه اقدام به‌معرفی رئیس جدید کرده‌اند وبلافاصله بعد از این معارفه وارد دفتر کار پروفسور ثبوتی شده و کتاب‌ها، مقالات علمی ارائه شده درژورنال‌ها و همایش‌های جهانی و مدال‌های افتخار آقای دکتر ثبوتی‌را بیرون ریخته‌اند! و این در حالی بوده است که ایشان در تهران بوده‌‌اند!»

بیانیه نمایندگان زنجان

شهر زنجان دونماینده اصلاح طلب در مجلس دارد یکی مهندس جمشید انصاری از حزب مشارکت و استاندار پیشین استان آذربایجان غربی در دولت محمد خاتمی و دیگری دکتر سعداله نصیری قیداری عضو حزب اعتماد ملی و استاد برجسته فیزیک و نجوم در دانشگاههای کشور. این دو همراه نمایندگان شهرهای دیگر استان، در بیانیه ای با عنوان «مجمع نمایندگان زنجان» همانروز برکناری دکتر ثبوتی، این عمل را از سوی وزیر علوم دولت احمدی نژاد محکوم کردند و خواستار مسکوت گذاشتن این حکم شدند. اما چهار روز پس از آن بیانیه و عدم توجه دولت به اعتراض گروههای گوناگون مردم در سطح استانی و ملی و حتی بین المللی، بیانیه دونفره خود را انتشار دادند که در آن آمده است:

ما به عنوان نمایندگان مردم شریف زنجان در مجلس شورای اسلامی، پس از اطلاع از تصمیم نادرست وزیرعلوم، تحقیقات و فن‌آوری درخصوص تغییر مدیریت دانشگاه تحصیلات تکمیلی علوم پایه، پیگیری‌های متعددی را جهت جلوگیری و تصحیح اين تصميم نادرست انجام دادیم و ضمن ملاقات با وزیر و بیان حساسیت‌های موضوع و عنایت خاص مردم زنجان نسبت به استاد ثبوتی و جایگاه رفیع علمی ایشان، طی نامه‌ای به امضای کلیه نمایندگان استان خواستار تجدید نظر در این تصمیم شدیم. متعاقب آن پیگیری‌های دیگری از طریق سایر وزیران و مسئولان ارشد دولتی و نیز هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی در این رابطه صورت گرفت و حتی تعداد قابل‌توجهی از نمایندگان دیگر مناطق که بعضا از شاگردان استاد ثبوتی بودند و یا افتخار همکاری با ایشان را داشته‌اند نیز دراین مورد اقدام نمودند ولی مجموعه پیگیری‌ها نشان از وجود و اعمال اراده‌ای فراتر از تصمیم و خواست وزیر علوم، تحقیقات و فن‌آوری در این مورد داشت که مانع از به نتیجه رسیدن این اقدامات و پیگیری‌ها شد و آنچه به صلاح کشور و استان نبود اتفاق افتاد، آن هم با بدترین شکل ممکن و بدون رعایت شأن و منزلت علمی و ملی استاد ثبوتی

.

آنچه اتفاق افتاد نمونه‌ای از بی‌تدبیری محض و عدم توجه به مصالح ملی و خواست عمومی مردم زنجان بود و تمام کسانی که در این تصمیم نابجا و بی‌تدبیری نقش داشتند به ویژه وزیر علوم، تحقیقات و فن‌آوری و مدیرانی که در سطح استان برخلاف نظر و خواست مردم موضع‌گیری و اقدام کردند، از نظر ما و افکار عمومی مردم زنجان و همه آگاهان و علاقه‌مندان به توسعه و پیشرفت میهن اسلامی محکوم هستند.»

بی بسیج و حراست و نماینده ولی فقیه

دکتر امیرحسن سعیدی که در سالهای گذشته در دانشگاه علوم پایه زنجان ادبیات تدریس می کرده و مشاور فرهنگی و هنری دکتر ثبوتی بوده است، در گفت و گوئی با صدای آلمان (دویچه وله) دلیل برکناری وی را در حقیقت در حکم رئیس جدید مستتر می بیند که درحکم انتصاب وی، ضمن اشاره به لزوم جلب مشارکت مسئولین استان و بهره مندی از تجارب اعضای هیئت علمی و همکاران متعهد این دانشگاه، بر ضرورت حفظ بیت المال و اعمال سیاستهای موثر به منظور صرفه جوئی در هزینه ها و رعایت دقیق مقررات و تلاش در جهت تربیت دانش آموختگانی قانون پذیر با نگرش ارزشی و معنوی تاکید شده است.

دانشگاه علوم پایه دیوار نداشت و مردم عادی می توانستند داخل آن شده و از مراکز آن مانند کتابخانه استفاده کنند. نماینده ولی فقیه، بسیج دانشجوئی و حراست نیز برای کنترل و ارعاب درآن نبودند و کارهای دانشگاه هم بدون مشکل پیش می رفت. اما نظر دولت که از سوی استاندار در مراسم معارفه رئیس جدید بیان شد این نبود. استاندار معتقد بود «دانشگاهی که بسیج و حراست ندارد نمی تواند بی مشکل باشد»! به گفته دکتر سعیدی، پرداختن به برنامه های فرهنگی و دعوت از برجسته ترین استادان داخل و خارج برای تدریس و سخنرانی در این دانشگاه، انگار به نظر مسئولین «ولخرجی درهزینه ها» تلقی شده است.

تبدیل دانشگاه به پاسدارگاه

اما دیدگاههای دیگری نیز وجود دارند که معتقدند برکناری دکتر ثبوتی در سلسله اقداماتی می گنجد که دولت احمدی نژاد در طول تعطیلات تابستانی دانشگاهها برای پاکسازی روسای مستقل و محبوب به سرعت انجام می دهد تا به گفته دکتر کورش عرفانی، در یک «کودتای دانشگاهی» مراکز علمی کشور را نیز به عوامل سپاه پاسداران بسپارد و آنها را به «پاسدارگاه» تبدیل سازد و این برخلاف گفته غلامرضا خواجه سروی معاون فرهنگی وزیر علوم است که مدعی شده تغییرات در سطح روسای دانشگاهها کاملا «کارشناسی» شده است.

به نوشته ابراهیم خندان در سایت «بی.بی.سی.» فارسی، «حکم برکناری آقای ثبوتی همزمان با سالروز تولدش به او ابلاغ شد و گویا خود وی نیز تا ساعت ۹ صبح روز یکم شهریور از این حکم بی اطلاع بود. اگرچه در ظاهر این حکم بر اساس قوانین استخدامی و اینکه او به سن بازنشستگی رسیده بوده تهیه و ابلاغ شده و برای تلطیف آن مناصبی هم به وی عرضه شده است ولی به نظر می رسد نه قوانین دلیل اصلی برکناری هستند و نه آن مناصب جدی و با ارزش. انتشار خبر برکناری آقای ثبوتی اعتراض های گسترده ای در سطح جامعه بوجود آورد…جان مایه این اعتراض ها مخالفت با شیوه برخورد حاکمان با علم و دانشگاه و دانشگاهیان است و نه جابجایی و بازنشستگی این یا آن. جوامع علمی معتقدند که حکومت فاقد صلاحیت برای دخالت در امور دانشگاه ها است. حکومت فاقد دانش و بینش کافی در حوزه علم است و همه چیز را از دید نیازهای سیاسی و تبلیغی خود می بیند. از شواهد این مدعا نیز بخشی از احکام انتصاب سرپرستان جدید است که از سوی کامران دانشجو وزیر علوم صادر شده است، آنجا که می گوید «…تلاش در جهت تربیت دانش‌آموختگانی قانون‌پذیر با نگرش ارزشی و معنوی…».

وزیرعلوم حق دارد نفهمد

از اول شهریور تاکنون بسیاری از شاگردان و آشنایان دکتر ثبوتی، عکسهای صفحات «فیس بوک» خود را به تصویر او تغییر داده اند تا از پدر معنوی خود که چنین نابهنگام از «خانه پدری» برکنار شد، قدردانی کنند. در این میان همایون خیری در وبلاگ «آزاد نویس» آورده است: «يک روزی محسن مهاجرانی- رئيس سيمای جمهوری اسلامی ايران- که خودش هم فيزيک خوانده و يک وقتی توی راديو رئيسم بود زنگ زد که بيا دفترم. رفتم. گفت پسرم کنکور امتحان داده و می‌خواهد فيزيک يا برق بخواند و گفته اگر بخواهم فيزيک بخوانم دست آخر می‌روم زنجان و در مرکز تحصيلات تکميلی درسم را ادامه می‌دهم. حالا تو بيا و ما را ببر زنجان ببينيم چطوری‌ست. من و خانواده‌ی محسن مهاجرانی راه افتاديم رفتيم زنجان و مرکز را ديدند و کلی حرف زدند و با هيجان برگشتيم تهران. توی راه می‌گفت انگار خانه‌ی پدرت رفته بوديم که همه جا راحت رفتيم و با اين و آن حرف زديم. گفتم دکتر ثبوتی اينجا را مثل خانه‌اش اداره می‌کند وهر کسی می‌آيد اينجا احساس خانه پدری پيدا می‌کند.

توی يکی از برنامه‌های راديویی‌ام صدای چند تا از دانشجوها را پخش کردم که يک شب تابستان دير وقت همه‌مان نشسته بودم توی محوطه مرکز و داشتيم درباره علم حرف می‌زديم. گفتيم کی حاضر است خربزه و عسل با هم بخورد؟ دو سه تايی‌شان گفتند ما می‌خوريم. چند نفری گفتند اگر بلایی به سرتان آمد چه کار کنيم. گفتند اگر چیزی‌مان شد می‌رويم دم در خانه دکتر ثبوتی را می‌زنيم و از او دارو می‌گيريم. صدای اين دانشجوها توی يک برنامه راديويی در همين دم و دستگاه رسانه‌ای جمهوری اسلامی پخش شد. وزير علوم حق دارد اين‌ها را نفهمد. وقتی دولت را با کودتا می‌گيرند آنوقت اهل دولت مجبورند توی خانه‌ای زندگی کنند که کسی دستش به آن‌ها نرسد»!