خانه سینما: منافق، توده ای ، لیبرال!
هنگامی که پروانه ساخت فیلم اصغر فرهادی به علت حرفهائی که او در جشن خانه سینما زده بود لغو شد، محمدحسینی وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد همراه رئیسش در نیویورک بود، اما پس از بازگشت و در یک نشست رسانه ای، سخت به این جشن تاخت و گفت: «آقاي فرهادي در حال حاضر متوجه نامناسب بودن حرفهايش شده است اما برخي حركاتي كه ديگران در آن مراسم انجام دادند، به طور مثال مچبندسبز خود را بالا بردند در حاليكه اين حركات بعد از گذشت يك سال و سه ماه از جريان انتخابات و اين كه همه فهميدند جنبش سبز به سلطنت طلبها، كومله و ساير بيگانگان پيوسته است، قابل پذيرش نيست. پيش از اين ميگفتيم هنرمندان به خاطر روح لطيفي كه دارند حرف ميزنند، اماالان با گذشت زمان اگر كسي بخواهد جنبش مرده را زنده كند و فردي ضد انقلاب (محسن مخملباف) را برگرداند و ما براي او فرش قرمز بيندازيم غير قابل قبول است. فردي كه خواهان برگردندان اوست، از نظر اخلاقي و حرفهاي نزول كرده است و اگر كسي خواهان بازگشت او باشد، موضوعي صنفي و سينمايي را مطرح نكرده است.»
محمد مهدی عسگرپور فیلمساز و مدیر عامل خانه سینما حرفهای وزیر را برنتابید و در نامه ای سرگشاده خطاب به او تذکر داد که چقدر کم از مسائل سردرمی آورد: «خداوند را بسیار شاکرم که بعد از گذشت یک سال از مسئولیتتان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی غیر از مباحث کلی که گفتنشان چندان پیش زمینه و تجربه خاصی لازم ندارد بالاخره سخنی در خصوص مسائل صنفی سینما گفتید و به قاعده «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» عیب و هنرتان را نمایاندید. اینجانب و برخی از اهالی سینما به خوبی میدانند جنابعالی چه دوره سختی را در این منصب پشت سر میگذارید. سختی نه به لحاظ کار تخصصی فراوان و مثلا تعامل با اهل فرهنگ و هنر که در این زمینه کارنامه یک سالتان به وضوح بیانگر ناکامی است؛ بلکه به لحاظ عدم تمایل ورود به مباحث جدی و تخصصی و عدم امکان برای مراقبت از فعالیت معاونینی که افکار عمومی حتی انتصاب آنها را نیز مربوط به شما نمیدانند.»
اما فراز اصلی این نامه آنجا بود که مدیر عامل خانه سینما پیشینه وزیر را به چالش کشید: «اگر جنابعالی نه به عنوان وزیر، بلکه به عنوان یک محقق در مورد سینمای بعد از انقلاب اسلامی و سرمایههایش که به مدد پیروزی انقلاب شکل گرفت و کارنامه درخشانی هم از خود باقی گذاشته، تحقیق میکردید، به درستی درمییافتید زوایا و برشهای مهم دیگری وجود دارد که سخت از آنها غفلت کردهاید؛ از جمله باید میکوشیدید بنیانهای قدرتمند این سینما را که برخی به دلیل ناکامیهای حقیقی و حقوقی آنها را شاهنشین میخوانند شناسایی کرده و با آنها مرتبط شوید و برای تقویت نظامی که معلوم نیست شما یا من کدامیک بیشتر بر تقویت آن کوشا هستیم با آنها تعامل واقعی و غیرخیالی برقرار کنید. در این صورت به یقین در دام خردهگیری و بزرگنمایی در جریان برگزاری یک جشن سینمایی نمیافتادید. ما در این یک سال گذشته کدام جمله مشفقانه (نمیگویم پدرانه که امکانش را از خود سلب کردهاید) از شما یا مشاور و معاونانتان شنیدیم؟ کدام حرکت شما در جهت تقویت نهاد صنفی بوده؟ به جز حذف افراد حاضر که به گواه مکتوبات و درخواست جلسات سعی در تعامل با شما بودند به چه اندیشیدید؟ مگر امثال ما از کجا آمده بودند؟ مگر شما از کجا آمدهاید؟ مایلید سوابقمان را حداقل از تاریخ ١٢/١١/٥٧ تاکنون با هم مقایسه کنیم؟»
این نامه را که طولانی هم هست، باید خواند. اما فکر می کنید جواب وزیر به مدیرعامل خانه سینما چه بود؟ او جواب نداد، اما معاون سینمائیش جواد شمقدری که ایرادهای عسگرپور بیشتر متوجه او بود، جواب داد و منتقدین را «سنگ اندار و منافق و توده ای و لیبرال» خواند: «نامه ای خطاب به وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد که درهتاکی و بی ادبی به یک مسئول انقلابی و مؤمن و متعهد، درطول سالهای پس از انقلاب اسلامی کمتر مشابه آن را سراغ داریم.مگر در سالهای اول انقلاب آن هم درقلم و زبان گروهکی که امروز به عنوان منافقین شناخته می شوند. در این نامه ادبیاتی از توده مسلک های سابق و لیبرال منش های امروز دیده می شود که سعی می کنند خشم و عصبانیت ناشی از عدم موفقیت های سیاسی شان را جبران کنند. هم صدائی و استقبال رسانههای بیگانه از این اقدام نیز خود قابل تأمل بود! خدا را شکر در جمهوری اسلامی آن قدر آزادی بیان هست که حتی هتاکان و بی ادبان هم به نامه پراکنی بپردازند.از آنجاکه پاسخ هتاکان در نزد عاقلان خاموشی است در مقام پاسخگویی برنمی آئیم. فقط جهت روشنگری چند مطلب ذکر می شود.»
البته این چند مطلب شامل ده بند است که معاون سینمائی در آنها تا توانسته از کارهای خود تعریف کرده و مجیز وزیر را گفته است. در هر حال، پروانه ادامه ساخت فیلم اصغر فرهادی «جدائی نادر از سیمین» صادر شده و فیلمبرداری آن در تهران ادامه دارد. اما با آنچه از چهاردهمین جشن خانه سینما به بعد برآن رفته است، بعید به نظر می رسد وزارت ارشاد دولت کودتا این نهاد صنفی را راحت به حال خود رها کند.
«پرنسیب» تهمیه میلانی «اصولگرا» شد!
فیلم در حال ساخت تهمینه میلانی که «پرنسیب» نام داشت به «اصولگرا» تغییر نام داد و میلانی اعلام کرد که وزارت ارشاد با این تغییر نام موافقت کرده است. این فیلم، داستان دو آرشیتکت است که از دو دنیای متفاوت میآیند و به لحاظ فکری و جهانبینی با هم متفاوت هستند. آخرین فیلم این کارگردان «تسویه حساب» نام دارد که سال گذشته و پس از دوسال از ساخت آن توانست اجازه نمایش بگیرد و به تازگی همراه فیلمهای دیگری از ایران در جشنواره انجمن یاری سوئد به نمایش درآمد. جشنواره یاری متعلق به انجمن خیریه یاری است که توسط ایرانیان مقیم سوئد از سالها پیش به فعالیتهای عامالمنفعه برای کودکان ایرانی مشغول است و 10 سال است یک جشنواره غیررقابتی از فیلمهای ایرانی را در شهر اپسالا برگزار میکند. این جشنواره از 24 تا 26 سپتامبر (سه تا پنج مهر ماه) برپا شد.
شجریان همچنان بر سر مواضع خود
افشین صادقی زاده خبرنگار مجله «40چراغ» اول مهر، همزمان با هفتادمین زادروز استاد محمد رضا شجریان به سراغ استاد رفته و گفت و گوی جالبی با او انجام داده که در آخرین شماره این مجله منتشر شده است. شجریان در این گفت و گوی بلند، بازهم از مواضع اصولی خود در یک سال گذشته دفاع می کند: » بخشی از موسیقی به مردم وابسته است و بخش دیگری از آن به هنرمند. اما در این میان ارگانهایی هستند که رابطهی میان این دو بخشاند. ما سعی میکنیم همیشه بهترینها را ارائه دهیم و مردم هم همیشه در انتظار بهترینها هستند، اما در این میان همیشه کسان و جاهایی که واسطه بودهاند، کار را خراب کردهاند. در آن دوران هم که رادیو و تلویزیون متولی و مبلغ اصلی موسیقی بود، موسیقیهای سطح پایین و اغلب کابارهای حرف اول را میزد. با وجود همهی بزرگانی که در رادیو و تلویزیون بودند و سعی داشتند کارهای خوب ارائه شود، اما در نهایت سیاست این نهاد به سمت موسیقی کابارهای مایل بود. تهیهکنندگان این آثار، قدرت اصلی را در دست داشتند و این نوع موسیقی را ترویج میکردند. اوضاع آنقدر بد و بدتر شد که سال ۱۳۵۵ کار را رها کردم و گفتم دیگر نمیخواهم با رادیو و تلویزیون کار کنم. ولی مردم همچنان مشتاق بودند و من همچنان پی کار را داشتم تا این ارتباط بین من و مردم حفظ شود. اما معمولاً در همهی شرایط کسانی در این وسط بودهاند تا این ارتباط را خراب و یا کمرنگ کنند.
این وضعیت همچنان و تا امروز ادامه دارد. امروز صدا و سیما مدعی بزرگ موسیقی است که هیچ توجهی به موسیقی خوب ندارد. آنها سیاستهای خود را دنبال میکنند و برایشان تفاوتی نمیکند که چه چیزی پخش کنند. از سوی ارگانهای دیگر هم اتفاقی نمیافتد. همچنان ما هیچ سالن استانداردی برای کنسرت نداریم، سالنی که آکوستیک لازم را داشته باشد و یا حتی به لحاظ ظاهر دارای شأنیت یک کنسرت باشد. امروز هیچ کس از متولیان موسیقی، توجهی به موسیقی ندارد. هنر باید بیاید توی جامعه. باید لحظه به لحظه بین مردم جاری شود. شما وقتی توی زمین کشاورزیتان چاه میزنید، این چاه هر چقدر هم آب داشته باشد، تا کانالکشی درست و حسابی نشود، به درد نمیخورد. گیاهی از آن سبز نمیشود، گل خوشبویی پرورش نمییابد، گندمزار را پر و پیمان نمیکند. ما الآن مشکلمان آب آن چاه نیست که چاهها آب فراوان دارند، گندمزارها و گلها و گیاهانمان هم تشنهی استفاده از آن آب هستند؛ مشکلمان در کانالکشی است که خوب نیست، درست نیست. آب از یک طرف هرز میرود و گیاه هم از خشکی و تشنگی میسوزد…»
علیرضا افتخاری: می رود یا نمی رود؟
در همین حال، علیرضا افتخاری که پس از در آغوش گرفتن و «دوستت دارم» گفتن به احمدی نژاد، ناچار شده بود در مقابل عکس العمل منفی مردم در چند مصاحبه و نامه سرگشاده اعلام کند که بزودی ایران را به قصد فرانسه ترک خواهد کرد، ناگهان در گفت و گوئی با روزنامه دولتی «وطن امروز» اعلام می کند: «هنر من مال مردم است و هرگز اين گوهر ارزشمند را با چيز ديگری عوض نمیكنم. كسانی كه هر روز اخبار كذبی درباره من و خروجم از كشور منتشر میكنند يا حسودند يا به اجانب تعلق خاطر دارند. اگر قرار بود وطنم را ترک كنم، چرا در شرايط فعلی اين كار را كنم؟ اكنون به واسطه اين انقلاب، لطف مردم و عنايت خداوند، به چنين جايگاهی رسيدهام و هرگز اين توفيق الهی را با چيز ديگری عوض نمیكنم»!
به نوشته وطن امروز » افتخاری معتقد است هنرمند هرچه دارد از مردم است و نبايد وقتی به شهرتی رسيد فراموش كند كه از كجا به اينجا رسيده و خاستگاهش كجاست.» او در این مصاحبه نیشی هم به شجریان زده و گفته است: » كسی حق ندارد بگويد اثر من از رسانه ملی پخش نشود. اگر كسی مايل به پخش اثرش نيست، خودش در يكی از شبكههای تلويزيون رو در رو به مردم بگويد كه دوست ندارد اثرش را مردم بشنوند.»
لازم به یادآوری است که در انتشار اخبار مربوط به افتخاری از جمله ابراز محبت او به احمدی نژاد و سپس خبر مهاجرتش به فرانسه، این رسانه های نزدیک به دولت و از جمله روزنامه دولتی «ایران» بودند که پیش قدم شدند و رسانه های اصلاح طلب و وابسته به جنبش سبز نقشی نداشتند که او به روال حکومتیان آنها را «حسود و علاقمند به اجانب» خوانده است. با این حساب و اینکه مصاحبه اخیرش را هم «وطن امروز» به مدیر مسئولی مهرداد بذرپاش مدیر عامل دست نشانده احمدی نژاد در «ایران خودرو» منتشر ساخته است، نمی توان چندان روی ماندن و رفتن آواز خوان حساب کرد!
«قهوه تلخ» مهران مدیری برای عزت اله ضرغامی
معلوم می شود که انتشار آزاد و فروش کم نظیر مجموعه تلویزیونی «قهوه تلخ» ساخته مهران مدیری به مذاق عزت اله ضرغامی رئیس سازمان صداوسیمای چمهوری اسلامی خوش نیامده است که در نشست رسانه ای خود در مورد آن می گوید: «این سریال را ما نساختهایم و مورد تائید ما نیست. مجوزانتشار آن هم از سوی وزارت ارشاد صادر شده است.»
«قهوه تلخ» را مهران مدیری در آغاز برای تلویزیون ساخت، اما بر سر بهای آن با صدا و سیما به توافق نرسید. او مجموعه های قبلی خود از جمله سریالهای پربیننده «شبهای برره» و «مرد هزار چهره» را به شرط دریافت درصدی از بهای آگهی های جانبی آن به تلویزیون داد که این توافق در مورد «قهوه تلخ» صورت نگرفت و او مجموعه جدید خود را بصورت لوح فشرده (سی.دی) به معرض فروش گذاشت، کاری که برای اولین بار در تاریخ مجموعه سازی ایران صورت می گرفت.
خبرهای رسیده نشان می دهد که مردم ایران تاکنون از بخشهای آماده شده این مجموعه استقبال فوق العاده ای به عمل آورده و میلیونها نسخه از آنرا خریداری کرده اند. مدیری پیش از شروع اولین بخش «قهوه تلخ» مردم را چند بار به جان خود قسم می دهد که از کپی کردن آن حتی برای خواهر و برادر خویش خودداری کنند و برای حمایت از یک تولید مردمی همه آنرا بخرند. انگاراجابت این درخواست از سوی میلیونها نفر از مردم ایران، رئیس صدا و سیما را چندان خوش نیامده و موجب خشم او شده است تا عدم حمایت خود را از «قهوه تلخ» بطور رسمی اعلام کند. گوئی هرچه «مردمی» باشد، حکومتی ها را خوش نمی آید بویژه که «تلخ» هم باشد!
مختارنامه، تقابل ازلی و ابدی خیر وشر
از جمعه گذشته، پخش گران ترین مجموعه تاریخ تلویزیون ایران «مختارنامه» نیز از شبکه یک سیما آغاز شده است. این مجموعه داستان زندگی و قیام ابوعبید بن ثقفى (مختار) سیاستمداری با درایت، جنگاوری ورزیده و علوی تباری متعصب است. او در زمان حرکت امام حسین به سمت کوفه، به جرم همکاری با مسلم بن عقیل و پناه دادن او در منزل خویش، توسط عبیدالله ابن زیاد زندانی می شود و در روز عاشورا به دلیل زندانی بودن نمیتواند امام و یاران او را همراهی کند اما پس از آزادی با متحد کردن شیعیان علیه حکومت یزید قیام میکند و با شعار یالثارات الحسین به خونخواهی شهدای کربلا برخاسته و قاتلان آنها را از دم تیغ میگذراند و در کوفه یک حکومت شیعی انقلابی تشکیل میدهد.
مجموعه مختار نامه که ساخت آن نزدیک به ده سال طول کشیده، در چهل قسمت نشان داده می شود، بیش از بیست میلیاردتومان هزینه برده است و سازنده آن داوود میرباقری است که قبل از این مجموعه های «امام علی» و «معصومیت از دست رفته» را از او دیده ایم و بعد از «مختارنامه» هم آماده ساختن مجموعه تاریخی/دینی «سلمان فارسی» می شود. خود میر باقری در مورد «مختارنامه» گفته است که این مجموعه به بیست فیلم سینمائی می ارزد و منظورش این بوده که بیست میلیارد تومان برای ساختن آن هزینه چندان بالائی نیست.
محمد بیرانوند که با همکاری حسن میرباقری فیلم نامه «مختارنامه» را نوشته است، در گفتوگو با «خبرآنلاین» گفته است «قرار بود با حماسه شیعی- ایرانی به جنگ جومونگ وگلادیاتور برویم، ناخوادآگاه یاد هشت سال جنگ تحمیلی با دستان خالی در برابر همه تکنولوژی غرب میافتم. بیایید از دم دست ترین و سادهترین آنها شروع کنیم: سیاهی لشگر هالیوود حرفهای این کار است. سیاهی لشگر مختار اما کارگری است که نه سکوت در صحنه را میداند، نه به ارزش کاری که میکند واقف است. باید چند سال اور ا نشاند و فلسفه هنر و تاثیر آنرا برایش مرور کرد… بااینهمه مجموعه عرصه تقابل ازلی و ابدی خیر و شر است، کتاب نمایش ایرانی است؛ کتابی سرشار از منویات انسانی در برابر حماسهای الهی به بهانه قیام امام حسین(ع) که لحظاتی از حرص و طمع و حسد و بخل امثال خولی و حرمله را در برابر آزادگی و وارستگی جبهه اولیا به تصویر میکشد.»
پاسداشت سازنده سردر دانشگاه تهران
کمترکسی شاید بداند که سردر دانشگاه تهران را چه کسی ساخته است؟ او کورش فرزامی یکی از معماران پیشکسوت ایران است که یازده مهر پاسداشتی برای او در تالار بتهون خانه هنرمندان تهران برگزار شد. ایرج کلانتری، معمار و از دوستان فرزامی در بخشی از این مراسم گفت:متاسفانه شاهد هستیم آثاری که از بزرگان معماری باقی مانده و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، بشدت در حال تخریب است. کامبیز آرامی، معمار و از دیگر دوستان فرزامی نیزگفت: همه ما حداقل یکی از آثار او را که سردر دانشگاه تهران است، می شناسیم.
فرزامی در خانوادهای فرهنگی و اهل هنر متولد شد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان البرز پی گرفت. او با نقاشی، عکاسی، روزنامه دیواری و به راه انداختن جنگ شعر به چهره شناخته شدهای در دبیرستان البرز بدل شد. نوع نگاهی که ناشی از معماری و عکاسی بود، فرزامی را به یکی از بهترین دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا تبدیل کرد. طرح پیشنهادی او برای سردر دانشگاه تهران در سال 1343 یعنی کمی بعد از فارغ التحصیلیاش انتخاب و در سال 1346 عملی شد. نمایش مفهومی معماری قدیم با مصالح نوین از ویژگیهای این کار است که بدون پیرایه ساخته شد و همین نشانی از معماری نوین به حساب می آید.
این معمار به بخشهای دیگر زندگی فرزامی اشاره کرد: «او در سال 1346 به همراه همسر و تعدادی از دوستانش «مهندسان مشاور» را تاسیس و تا سال 1366 به مدت 20 سال کار حرفهای در آنجا انجام داد. از آثار او میتوان به کاخ ولیعهد بحرین، غرفه فرانسه در نمایشگاه بین المللی تهران در سال 1969، غرفه ایران در نمایشگاه بازارهای ژاپن در سال 1970، مرکز رادیو و تلویزیون سنندج، مهاباد و کرمانشاه و..اشاره کرد. فرزامی پس از مهاجرت از ایران در سال 1370 در یک مسابقه معماری در آمریکا شرکت کرد و توانست رتبه نخست را از آن خود کند.
آرامی اما درباره وضعیت فعلی معماری گفت: متاسفانه در شرایط فعلی شاهد نزول کیفی معماری در سطحی گسترده هستیم. ارزان سازی یک هدف است اما به بهانه آن نباید کار را بدست نابلدها بسپاریم. باید سعی کنیم فرصتی که در بازسازی بم از دست رفت، باردیگر از بین نرود. قرار است روز 5 دی که مصادف با زلزله بم است و به عنوان روز ایمن سازی ثبت شده از تقویم پاک شود . متاسفم چون وجود این روز می تواند نسبت به نحوه ساخت و سازها هشداری باشد.»
» شب بخارا» در دانشگاه کالیفرنیا
علی دهباشی به هر زحمت و مرارتی بود، انتشار مجله های «کلک» و «بخارا» را به بیست سالگی کشاند و بهمین مناسبت قرار است هیجده مهر ماه مراسمی در دانشگاه کالیفرنیا (یو.سی.ال. ا) برگزار شود و از زحمات او قدردانی به عمل آید. دهباشی در آغاز «کلک» را منتشر ساخت که پس از واگذاری آن به مدیر مسئولش، خود مجوز انتشار «بخارا» را کسب کرد و به عنوان سردبیر از شهریور سال 1377 تاکنون انتشار آنرا در 70 شماره پی گرفته است. «شب بخارا» یکشنبه 10 اکتبر مصادف با 18 مهر ماه از ساعت 15 تا 17 به وقت محلی در دانشگاه یو سی ال ای برگزار میشود و مسئول برگزاری آن نیز «کرسی آموزگار» در این دانشگاه است.در این مراسم علی دهباشی و محمود عنایت از روزنامه نگاران پیشکسوت سخنرانی خواهند کرد و سپس فیلم مستندی درباره مجله «بخارا» پخش خواهد شد.برنامه های این مراسم به زبان فارسی پخش می شود.